سقف من آرامش است

بگذار که چشم ها ببندد / کمتر به من این جهان بخندد
مشخصات بلاگ

گاهی اوقات نیاز نیست حتما سقف بالای سرمان از آهن و سیمان و گچ باشد
تا بگوییم " سقفی بالای سرمان است" میتواند این سقف آسمان سیاه و سفیدمان باشد
که شب ها با نور ماه و قندیل های آسمان و روزها با خورشید روشن شود
گاهی هم این سقف میتواند " آرامش " باشد
سقف من آرامش است :-)

شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۱۸ ب.ظ

یه روز مفید و خووووب

بذارین برایتان از دیروز تعریف کنم . 

از آزمون که برگشتم لپ تاب را باز کردم تا یه فیلم ببینم گشتم گشتم گشتم تا رسیدم به فیلمای استپ آپ اوووف منم که در برابر این فیلما کم ظرفیتتتتتت

یکی از قسمت هاشو نگاه کردم که این دو ساعت از روزم را پر کرد 

برنامه داشتم که اول بروم عیادت دوستم که مریض شده بود و بعد برم دریا B-)

وقتی رفتم دریا انگار مدتها بود نرفته بودم نمیدانم چه دارد که آنقدر جذب میکند آدم را 

اول روی شن نشستم و بعد نیم ساعت پاشدم و رفتم موج بازی آره موج بازی!!

( یعنی راه رفتن کنار موج ها به طوری که کفشت خیس نشه خودم اسمشو گذاشتم B-)  )

منتظر شدم صخره ها یکم خلوت شوند 

خلوت تر که شدند رفتم و بالای بالا یه جای خوب پیدا کردم و نشستم و هندزفری در گوش .

بعد دقایقی دیدم زن و شوهری که اهل اینجا نبودند و تصادفا دمپایی به پا داشتند آن زن با کلی مشقت و وای وای و ترسان لرزان روی دو تا صخره جلویی من نشستند 

وای وای خدا !! صخره خوب میداند من یاد چه افتادم :-D

یک بار که با هم رفته بودیم در گسلمان ( که الان خرابش کردند ) دو موجود آمدند همین طور جلوترمان منتها یکی خیلی حجیم و یکی بالعکس و متاسفانه منظره ی ما را آنچنان به هم ریختند که من دیروز وقتی آن دو را دیدم دلم میخواست زمین گاز بزنم از خنده :-D :-D  ولی خیلی سعی کردم جلویم را بگیرم خیلی 

بعد از آن وقتی داشتم موج ها را تماشا میکردم یکهو دیدم وقتی موج ها لب ساحل میآیند و میروند خیل عظیمی از تکه های ریز کوچولو هم میآیند و میروند دیدم همه شان همان بچه ماهی هایی هستند که من و او وقتی روی صخره نشسته بودیم و پاهایمان در اب بود کف پاهایمان را قلقلک می‌دادند و او از دیدنشان ذووووووق زده میشد 

وقتی ان زوج داشتند میرفتند هم با کلی ترس و لرز دوباره . 

یاد مهارتمان در بالا رفتن از صخره ها و البته البته یاد روزی که سه الی چهار بار موقع پایین آمدن از صخره ها لیز خورد و شلوارش همممممه سبز و خزه ای شده بود و ما سرخوش از آن همه نگاه متعجب آنقدر می خندیدیم که اشکمان درآمده بود تازه با روی تمام رفتم ازش در حالی که چتر خردلی اش را دستش گرفته بود عکس هم گرفتم B-) :-D

ساعت 18:20 دقیقه شده بود که من تازه یادم افتاد ص نمایش دارد سریع بلند شدم و رفتم سالن تئاتر که فاصله ی چندانی هم نداشت از دریا 

وای خدا باید بگویم محشششر همه خیره ی پیانو زدنش و رسا حرف زدنش شده بودیم خیلی خیلی خیلی عالی بود بگذارید کمی از دیالوگش که من عااااشقش شدم را برایتان بگویم ::

( ص داره کل ماجرا رو به صورت تک نفره تعریف میکنه خودشم. در نقش میترا هستش که با یه اژدها هم خونه شده البته شخصیت های نمایشنامه همه نمادین هستن تو اینجا اژدها دستگیر شده )

بازپرس میگه : چی شد که اژدها شدی؟

اژدها : من از اول اژدها بودم قربان "این آدما هستن که انتخاب میکنن چه حیوونی باشن "مطمئن باشین اگه حق انتخاب داشتم هیچوقت اژدها رو انتخاب نمی کردم 

بازپرس: پیمودم حیوون رو انتخاب میکردی ؟

اژدها : کوسه !......

اون جملش منو کشت یعنی ..."این آدما هستن که انتخاب میکنن چه حیوونی باشن "

تا نه و ربع نمایش ادامه داشت وقتی داشتم برمی گشتم احساس خیلی خوبی داشتم حس اینکه از روزم مفید استفاده کردم و هدرش ندادم :-)))) 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۶
** دریا **

نظرات  (۲)

چقدر صخره نوردی سخت بود:/ یه جا داشتم رد میشدم از روشون باورت نمیشه ضعف کردم از ترس=)) ولی چقدر خوب بود، چقدر قشنگ بود ، چقدر دریا خوبه ادم ازش سیر نمیشه
حس میکنم اصن ندیدمش، چقدر کم بود
خوش به حالتون که هروقت بخواین دریا دارین:))
پاسخ:
واقعا!!؟؟ شاید برا من عادی شده :-D
اره آدمو تو خودش حل میکنه اصن معقوله ایه برای خودش 
:-))))
خاطره هاشووووووووو:-D ؛) کلی حس خوب گرفتم:)


± چه تفاهمی داریم در باب موج بازی!
±وای ^______^ اون بچه ماهیاااا
پاسخ:
:-))))) چیزایی که فراموش نمیشن همین خاطرات هست دیگه 
:-) آره دقیقا اول فکر کردم اشغاله که به دریا اومده ولی بعد  دیدم نه پررررر ماهی کوچولو ی سیاه بود B-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی