جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ق.ظ
داستان معروفیت عجیب دختری سمج
تو شهر کتاب شهرمون شناخته شدم به نام کسی که کتاب " قهوه ی سرد آقای نویسنده " رو میخواست و اونقدر سمج شد تا وقتی که کتابا رسید .
حالا دیگه همه ی کارکنا جای اون کتاب رو میدونن . چون فقط یه کتاب نه بلکه چندین کتاب قهوه ی سرد حالا رسیده. حتی بچه ها هم دست روی این کتاب میزارن . حالا همه عاشق این کتاب شدن. و بالاخره صاحب این کتاب بعد از گذشت حدود سه ماه به مرادش رسید .
وقتی وارد شهر کتاب شد و گفت من یه کتاب سفارش دادم خانم پشت میز بلافاصله گفت : قهوه ی سرد آقای نویسنده از روزبه معین .
و با کلی شوخی و تعریف داستان جالب من یه یکی از همکارا گفت که " یه " قهوه ی سرد بیار . :-))))
حالا کتاب زیر دستمه و نمیتونم بزارمش کنار بالاجبار باید این کار بکنم و فردا روز تازه ای رو شروع کنم :-)))
شب همتون رنگی
۹۶/۰۳/۱۹