منو از من نگیر
گاهی دورو برتو که یه نگاه میندازی میبینی چقدر آدم هستن که هرکدومشون برا خودشون یه پا #کرگدن_امیدوار هستن
هر کدومشون هر ثانیه با خودشون تو یه جنگ بی پایان به سر میبرن
ولی باز هم ادامه میدن و به کاراشون میرسن باز هم با فکر اومدن به فردای بهتر امروز که به فنا رفت رو بدرقه میکنن
و نکته ی داستان اینجاس که هر چی بیشتر دارن به آدم تو اینه نشون میدن که چقدر قوی هستن به همون اندازه بلکه چندین برابر بیشتر اتفاقات بد رو سرشون آوار میشه
اینجای داستان من وارد میشم با سوالام
به قول همخونم سوالای فلسفیم
میام و میگم چرا همیشه اتفاقات بد برای آدمای خوب میفته ؟؟ میگم چرا دلای زخم خورده نمک بیشتری سهم زخماشون میشه ؟؟ چرا انقدر اتفاقات بد پشت هم براشون پیش میاد تا بالاخره یه روز از پا دربیان و اقرار کنن که باشه قبول ! تو بردی ! من تحملم فولاد نیست یه روز هم خم میشم میشکنم !
کی پشت این پرده ی نمایشه؟؟ کی این نمایشنامه رو نوشته ؟؟ یه ذره انصاف نباید میداشت اخه؟؟ بگو یه سر سوزن !!!
آره اومدم اینجا گله کنم .. گله کنم از اونی که این نمایشنامه ها. رو نوشت و داد دستمون تهشم یه چیزی پروند گفت شما " قدرت اختیار " دارین در صورتی که هیچی دست ما نیست همه ی داستانو اون.نوشته از سر تا تهشو خودش نوشته !... گله کنم از همون که ما فقط بازیگراشیم نه بیشتر! وظیفمون فقط ایفای نقشمونه ... اسم همه ی اینا رو هم که از دایره ی اختیارمون خارجه میزاریم " حکمت" !!!!...
گله کنم از خودش ! تا یه خنده بیاد رو لبمون هزار بار شب و روز میشکنیم تو.خودمون گله کنم که بگم کجایی ؟؟ بگم تو که میگن نزدیک تر رگ گردنی مگه نمی بینی ؟؟؟، نمی بینی چقدر خسته شدیم از این سردرگمی که شکرت کنیم بابت هر اتفاق نادر خوب از بین کلی اتفاقات بد یا گله کنیم از این همه اتفاقات بد که تالاپی افتاده مثه یه شهاب سنگ گنده وسط زندگیامون...
الان میاد خودش سوسکم میکنه میگه کفر گفتی گناه کردی 😐 کسی که میگه من نزدیک تر از رگ گردنم بهتون کسی که میگه عدالت الهی عدالت الهی پس کو کجاس؟؟؟ چرا ما نمیبینیمش ؟؟مشکل از ماس یا اون؟؟؟
وقتی میگم نمیبینمش یعنی انتظار ندارم در قالب یه جسم بیاد بلکه یعنی خودشو جاری کنه تو روزامون تو لحظه هامون تو خنده هامون به خصوص تو گریه هامون ...!
اما با همه ی اینا میگم شکرت ، شکرت که بهمون چیزی ب اسم رفیق دادی بهمون خودمونو دادی باز شکرت ...