سقف من آرامش است

بگذار که چشم ها ببندد / کمتر به من این جهان بخندد
مشخصات بلاگ

گاهی اوقات نیاز نیست حتما سقف بالای سرمان از آهن و سیمان و گچ باشد
تا بگوییم " سقفی بالای سرمان است" میتواند این سقف آسمان سیاه و سفیدمان باشد
که شب ها با نور ماه و قندیل های آسمان و روزها با خورشید روشن شود
گاهی هم این سقف میتواند " آرامش " باشد
سقف من آرامش است :-)

چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۱۵ ق.ظ

جای امید داره هنوز مگه نه؟؟!

دلم میخواست باهاش حرف بزنم امشب خیلیم دلم میخواس 

اهنگ جدید شادمهر اومده بود قفلی زد روش دلش گرفت گفت اهنگای شادمهر همش با حال و هوام یکیه حس کردم خوب نیس دلش گرفتس 

پیام دادم بش دلم طاقت نیاورد گفتم خوبی ؟؟

گفت آره بدک نیستم گفتم میخوای حرف بزنیم ؟ 

گفت نه چیز گفتنی نیست گفتم باشه هر وقت خواستی کلا میتونیم باهم حرف بزنیم 

نمیدونم ... نمیدونم چیزی ... خیلی وقته ندیدمش دلم براش تنگ شده کلی ... راستیا این روزا چقد دلم تنگ میشه برا ادمای زندگیم ... چقد دل نازک تر شدم ...چقد شبا بیشتر یادشون میفتم... میگما آدما چجوری بدون رفاقتا زندگی می کنن؟ زندن اصن؟ ... نچ نیستن بابا نیستن...

اصن اونم دلش تنگمه؟ دو هفته ای میشه منو ندیده قراره بیشترم منو نیینه اصن به یه ورشم هست ؟یا نیست ؟ ... یه صدایی درونم داد میزنه میگه هوووی دیونه فقط اون نیس که بقیه رو هم ببین کلی آدم دیگه هست که دلشون تنگته ...راس میگه نباس یه نفرو دید ولی بازم میپرسم اصن اونم دلش تنگمه؟؟ آخه میدونی؟؟ بد ناراحتش کردم بدجور ... حق داره حق داره ... 

میگما امشب داشتم فکر میکردم به یه چیز رسیدم اونم اینکه وقتی یکی کار بدی میکنه دلمونو ترقی میشکونه براش اصن مهم هست که ما ببخشیمش یا نه 

یا ما فقط اینجورییم یعنی برا ما فقط مهمه که طرف ما رو ببخشه؟؟؟ 

میخوام بگم بخشش کسی که دلش رو شکستیم اونقدر که برا ما مهمه برا یکی دیگه هم اینجوریه؟؟؟

نمیدونم ... 

دلتنگی گاهی وقتا چیز بدیه سخته میکشتت ولی بعضی وفتام خوبه انگیزه مییده انگیزه گذروندن روزا رو میده به امید روزی که ببینیش ... 

داشتم فکر میکردم ... یادم اومد روزی رو که موقع کنکورم بود دوماه قرار بود نبینمشون ... وسط روزام تو اون شلوغی وقت پیدا کردم رفتم سوپرایزشون کنم ... در پشتی کلاسو وا کردم منو که دیدن جیییغ زدن پریدن بغلم منو دور خودشون چرخوندن دوباره و سه باره سففت بغلم کردن نبودنم مهم بود براشون اما یه سوال دارم الانم دلشون تنگمه؟ نیست ...

باز همون صدا قبلیه میخواد بیاد داد بزنه همون حرف قبلیه رو بزنه ساکتش میکنم میگم وایسا ادامه ی کلوممو گوش بده بعد ... 

اما ... یه امایی هست این وسط ... هنوز یکی هست هنوز یکی هست نبودنم مهمه براش ... در واقع بیشتر از یکیه

هنوز وقتی ماه به ماه نمیبینمش وقتی بعد مدتها میبینمش میاد بغلم جیییغ میزنه سففت بغلم میکنه 

خوبه هستی حداقل ... هنوز مامانم وقتی یه روز باهام حرف نزنه دلش تنگ میشه... خوبه هستی مامان 

اما بازم یه سوال دارم اون دلش تنگمه؟ وقتی دیدم نابود شدم پیش چشمش بازم دلش تنگمه؟ آخه میدونی رو من به حساب دیگه میکرد ... بهم میگفت پرنسس اولین کسی بود که اینجوری صدام میزد هیچکس قبل اون بهم اینو نگفته بود لقبم شده بود منو واقعا پرنسس میدونست حرفای نگفتشو درد دلاشو به من میزد اما یه شبه همه ی اینا فرو ریخت همش تهش اما یه خاکستری چیزی موندا هیچی هیچی هم نبود چون گفت بهم : میدونی با وجود همه ی اینا بازم برام عزیزی ؟

گفت سعی کن سعی کن بشی همون آدم قبلیه همون که من بش می گفتم پرنسس همون که عاقلانه فکر میکرد اون موقع میبخشمت  ...

 بهش گفتم منو ببینی حالت بد میشه دیگه نمیام ببینمت که خوب باشی دیگه منو نمی بینی ... وسط حرفاش گفت من خودم نمیتونم نباشی کلا نمیتونم... 

این یعنی هنوز کور سویی هست یعنی هنوز خاکستری مونده به جا ... 

جای امید داره ... 

#کرگدن_های_امیدوار



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۳۰
** دریا **

نظرات  (۱)

ما وبلاگیارو جون به جونمون کنی، همه مثل یه زنجیر بهم وصلیم:یه بار خیلی وقت پیشا، رسول بهم گفت رابطه ای که خیلی مهم باشه ارزش داره اشتباهات طرف رو ببخشی. رسوله دیگه! ماهه! 
منتها هیچکدوممون نمیدونیم ادمای دیگه چه قدر مثل رسول فکر میکنن... 
اره خلاصه! کسی از اونطرف قصه خبر نداره ولی من نظر خودمو میگم، رابطه ها نباید مدلی باشن که توقعات ادما از هم ناراحتی پشت ناراحتی و غم پشت غم بشه! اینجوری شاید یه روز به خودمون بیایم ببینیم غصه های کنار هممون ، از شادیامون بیشتر شده!
اول هر رابطه ای ادم حق انتخاب داره. حق داره با خودش بگه وععععع چه گوه اخلاقه یارو! ولش کن! 
ولی وسطای راه وقت پذیرفتنه. وقت بخشیدن و دوستداشتن ادما همونجوریه که هستن. 
یادمه اوندفعه که علیرضا ازم ناراحت بود و من در سدد پوزش بودم 
"اینجور ادما رو هیچوقت از دست نده" 
علیرضا منو بخشید. شاید چون صفت های خوب دیگه ای داشتم، شاید چون رفاقتمون ریشه داشت، شاید چون دوسداشتیم همو و شاید چون درک زیاد و روح بخشنده ای داشت. نمیدونم چرا! ولی بخشید و تموم شد رفت! انقدر که این روزا حتی با یاد اون چیزا میخندیم! 
همین خودم و تو! ده سال دیگه با یاد دعواهای بچه گونه مون میخندیم! 
یه چیزی که میخوام بهت بگم اینه که "ادمای موندنی میمونن و رفتنی ها میرن" این شاید یکی از بزرگ ترین اعتقادات من باشه و تو خودت از بگایی های پشت عقاید من با خبری! میخوام بگم اینارو از رو هوا نمیگم.
ته همه چیز مطمعن باش اونی که موندنیه تا تهش میمونه و اونی که رفتنیه بالاخره یه روز میره! 

+ هیچوقت یادت نره تو خوبیای بی نهایت خودتو داری که اگه نباشی در واقع ادم ها هم تو رو از دست دادن. درسته که هممون گاهی اشتباه میکنیم ولی به هر حال هر ادمی یه خوبایی داره که فقط خاص خودشه. 

++سامان دیشب میگفت دلتنگی جزیی از ادمه. اگه دلتنگ نشی یعنی یه چیزی سر جاش نیس
ولی قوی بودن تمام ادمه! اگه قوی نباشی پوچی. 
سخن تازه از تنور دراومده ای بود و با خوندن پست یادش افتادم
همینا دیگه. ماچ
پاسخ:
میدونستی من سامان را عاشقم؟؟ 
حرفاش همش آروم میکنه اصن مینویسم که تو.و سامان برام حرف بزنین وگرنه دیگه کی به اینجا سر میزنه... :)
شاید زمان اینو به آدم ثابت میکنه موندنیا کیان و رفتنیا کیان 
ولی تا به آدم ثابت بشه کی به کیه دهن آدم به سا میره 
چه بفهمیم اونی که فکر میکردم موندنیه رفتنی از اب در بیاد چه برعکسشو بفهمیم دهن سرویسیای خاص خودشو داره 
کامنتاتو جا داره قورت بدم از حفظ بشم هر روز بخونمشون :)
همینا دیگه ماچ یو بک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی