سقف من آرامش است

بگذار که چشم ها ببندد / کمتر به من این جهان بخندد
مشخصات بلاگ

گاهی اوقات نیاز نیست حتما سقف بالای سرمان از آهن و سیمان و گچ باشد
تا بگوییم " سقفی بالای سرمان است" میتواند این سقف آسمان سیاه و سفیدمان باشد
که شب ها با نور ماه و قندیل های آسمان و روزها با خورشید روشن شود
گاهی هم این سقف میتواند " آرامش " باشد
سقف من آرامش است :-)

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۸ ب.ظ

موضوع امروز : نفرت

میخواهم موضوع امروزم نفرت باشد کمی درموردش دور هم حرف بزنیم گپ بزنیم به قول معروف :-)

خب نفرت چگونه پدید میاید ؟؟و ما چه زمانی از کسی متنفر میشویم؟؟ 

میدانید ؟ باید بگویم متنفر شدن اصلا اصلا آسان نیست به هیچ وجه . 

ما آدم ها یا بهتر باشد بگویم من به شخصه بار ها و بار ها به کسی که اشتباهی مرتکب شده و یا ب هر نحوی دلم را ازرده فرصت میدهم میبخشمش با اینکه برایم راحت نیست اما میدانید چه زمانی " متنفر " میشوم؟ 

زمانی که چوب خط هایش پر شده باشد زمانی که هیچ جایی برای بخشیدن نگذارد زمانی که به اینجایم ( اشاره به گلو ) برساند . 

من به او خیلی فرصت دادم خیلی زیاد . بدترین کارها را در حق عزیزترین هایم میکرد اما با کوچکترین محبتش نرم میشدم و فراموش میکردم میدانید که! من حافظه ی قوی ای در این مسائل ندارم :-) 

اما او آخرین چوب خطش را پر کرد به اینجایم رساند همان سر سوزن محبت را هم خودش با دستان خودش نابود کرد بعدش هم . رفت و دیگر برنگشت حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد . بعد از یک باری که زنگ زد و بهش توپیدم دیگر زنگ نزد . تا الان میشود یک سال و یک ماه شایدم دوسال و یک ماه درست نمیدانم گفتم که حافظه ام آنقدر ها خوب نیست در این موارد.

وقتی همه ی وجودم از نفرت به او لبریز شده بود سین دستم را گرفت کمکم کرد و بارم را از دوشم انداخت پایین به من کمک کرد به من یاد داد که اگر نمی توانی او را ببخشی پس حد اقل او را " فراموش کن" یادش را بنداز ته ته مغزت آن قسمت های عمیق و دوردست . 

من هم همین کار را کردم فراموشش کردم او را یادش را بدی هایش را. برایم مرد . هم در قلبم هم در ذهنم. حالا از او یاد میکنم اما هر بار برایش "فاتحه " میفرستم . هیچ وقت آرزوی مرگش را نکردم . زیرا مرگ برای او هدیه ای بزرگ و عامل رهایی است در صورتی که تو اصصصلا این لیاقت را ندارد که این هدیه را داشته باشد . اتفاقا برایش عمر طولانی آرزو میکنم زنده باشد نفس بکشد منتها با درد با رنج ببیند تقاص کارهایش را تقاص روحی که زخم زد به آن قلبی که شکست آن را . زمان هایی که از من از عزیزانم گرفت که دیگر هرگز برنمیگردند خاطراتی که از این ذهن لعنتی پاک نمی شوند جدا نمیشوند . 

آری ! باید زنده باشد و بشنود تممممام حرف هایم را تمام بغض هایم را ببیند و بفهمد چه به سرمان آورده. 

من خوبم !! خوبم ! اما بخشی از قلبم از وجودم هست که هرگز خوب نخواهد شد هرگز ارام و قرار نخواهد گرفت . بخشی که حریص است برای دیدنش برای اینکه او را عذاب دهد که به خودش قول داده این کار را خواهد کرد .

بخشی که بد شده بیرحم شده خیلی وقت است ! اما از همان حد تجاوز نمیکند و نمی گذارد تمام قلبش را تصرف کند . صبر میکنم فراموش میکنم به طور موقت او را . تا وقتی که زمانش برسد . نمیخواهم ثانیه هایم را بیش از این نابود کنم نمیخواهم دیگر حتی نبودش مثل بودنش ازارم دهد .  

من خوبم !! :-))) 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۵
** دریا **

نظرات  (۴)

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
این سین تون، عجب ادم خوش بختیه:)

میدونی دریا. بعضیا ، لیاقتشو ندارن که قلب به خاطرشون سیاه بشه. 
نمیخوام مقایسه کنم. هیچوقت! 
ولی، *********** و هزاران نفر دیگه ای که تو هم میشناسیشون، من اگر قرار بود زندگیمو صرف پیدا کردن زمان مناسب برای عذاب دادن اینا ادما میکردم الان کلا شده بودم ملکه ی عذاب!:-D.
میخوام بگم شاید از یه نفر تجاوز کنه! دنیا غیرقابل پیش بینیه. 
نمیشه وایساد و عمرگران مایه رو صرف لذت بردن از غم و رنج های اونایی کرد که عذابمون دادن! 
گور پدر و پدر و پدر جدشون! به تمام جهات تمام اعضا و جوارحمون! 
دایورت کن به چپ و خودت راه راستو برو
نذار یه تیکه ی قلبت سیاه بمونه از سیاهیایی که مستحقش نبودی...
من میفهمم چی میگی ولی وا بده. به خاطر خودت و زندگیت:)

+انقدر خوشحالم تویی که هیچ جا حرف نمیزنی اینجا لب باز میکنی:) 
بلاگ خونه ی ابدی همه ماس:)


+یا اسم های این کامنت رو منشوری کن یا تاییدش نکن:)
پاسخ:
آره اصن خیییییلی خوشبخته چون دوستش منم :-D
صخی خودت میدونی من چقدر سعی کردم که این حس رو از بین ببرم ولی یه چیزی که تو وجود خودمه نمیزازه به یاسی هم گفتم تازه که من فقط این حس رو از جلوی چشمم گم و گور کردم و در تموم این مدت بی تفاوتی رو در پیش گرفتم مطمئنم تو زندگیم هیچ کس نمیتونه آنقدر این حس رو در من ایجاد کنه 
که اون کرد کس دیگه ای اگر اگر در آینده بیاد اون یه غریبس نه یه آدم به این نزدیکی!! 
:-))  ترجیح میدم که " بش فک نکنم " :-D  حداقل یه جا این حرفو برا خودم به کار بگیرم :-D
:-)))) تو اینجا احساس راحتی بیشتری دارم :-)
درستش کردم تی خیال جمع :-)

به نظرم نفرت چیز وحشتناکی نیست تا زمانی که موقت باشه.
من حق دارم بعد مدتی ازمون و خطا از یکی متنفر بشم، یه کاری کنه، حرفی بزنه، خیانتی خطایی بدی‌ای ! بعد میگم ازش متنفرم
ولی اگه دائمی باشه خودمونو فرسوده میکنه، خسته میشیم و از بار نفرت پیر ...
باید یاد بگیریم وقتی خشم خوابید کم کم از نفرت به بیتفاوتی برسیم...
اون بی تفاوتی فوق العاده س
پاسخ:
کلی نوشته بودم برات حذف شد :-///////
یاسی من به این بی تفاوتی رسیدم که الان اینم وگرنه که به قول خودت پیر و فرسوده میشدم و هرگز این نبودم که هستم 
میدونی یاسی ؟ من نمیتونم ببینم اون همه کاری که کرد و اون همه لحظه ای که ازم گرفت در برابرش الان راس راس زندگی کنه راحت تو کتم نمیره نمیتونم بزارم کاراش بی جواب بمونه و منتظر خدا باشم تا یه روووووزی که معلوم نیست کی هست جزاش رو بده 
همون طور که گفتم من خوبم در تموم این سال ها این حس رو سرکوب کردم یا بهتر باشه بگم از جلوی چشمام دورش کردم وگرنه که.... 
به هر حال من الان خوبم و دیگه نمی زارم لحظه هامو نابود کنه و نبودش هم باعث آزارم بشه :-) 
شاید گذر زمان همه چیز رو حل کنه نمیدونم :-)
چه قدر به وبلاگت حسودیم شد

پاسخ:
به چیه وبلاگم؟؟؟ :-)
به خلوتی و ارامشش
پاسخ:
اینجا خونه خودته اصن متعلق به همس:-)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی