سقف من آرامش است

بگذار که چشم ها ببندد / کمتر به من این جهان بخندد
مشخصات بلاگ

گاهی اوقات نیاز نیست حتما سقف بالای سرمان از آهن و سیمان و گچ باشد
تا بگوییم " سقفی بالای سرمان است" میتواند این سقف آسمان سیاه و سفیدمان باشد
که شب ها با نور ماه و قندیل های آسمان و روزها با خورشید روشن شود
گاهی هم این سقف میتواند " آرامش " باشد
سقف من آرامش است :-)

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ب.ظ

پوکر جاست دیس :-\

یعنی با فهمیدن اینکه جریان نامزدی دوستم همش یه شوخی و یه بازی کثیف بود باید چه حسی نسبت به اون دوتا موجود بیشعور و بی نمک داشته باشم ؟؟؟؟ قیافمو در پوکر ترین وضع ممکن تصور کنین و از اون نگاه ترسناکا که صخره میدونه :-/////////


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۳۱
** دریا **
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۳۸ ب.ظ

خوندن این پست رو پیشنهاد نمیکنم صفا جهت تخلیه ...

امروز امروز امروز اوووف.... 

خب درسته عجیبه ولی برای اولین باره که منتظرم یکشنبه بشه و درس خوندن رو شروع کنم !!  

امروز از اون جمعه هاست از همون روزا که دلت همه چیز میخواد و هیچی نمیخواد دلت میخواد کل روز رو لش کنی جلوی تلویزیون و فیلم ببینی در عین حال دلت میخواد بزنی بیرون و این شهرکوچیک رو هی دور بزنی هی دور بزنی 

از همون روزهای چرت و دلگیر از همون جمعه های مزخرف از همون روزا که عمر چیزایی که میخندونتت دو دقیقس 

از اون روزا که اسمونم حتی میخواد گریه کنه و نمی کنه ! 

از اون جمعه ها که همتون می تونید و نیاز به تفسیر بیشتر نیست . 

حالم گرفتس نمیدونم چه مرگمه .... کاش یه ماشین داشتم ! و میرفتم پمپ بنزین باکشو پر پر میکردم و میزدم به جاده تنها میرفتم هر جا که جاده منو میبرد هر جا جز خونه 

موندن تو خونه منو بدتر میکنه ! 

احساس میکنم حال اکثرمون همینه حالا ب هر علتی که میخواد باشه 

29 اردیبهشته امروز ... آخرین جمعه ی این ماه ... هعی ... این ماه هم تموم شد چشم به هم زدن رفت درست مثل ماه های دیگه سال های دیگه روزها و ساعت های دیگه ! 

رفت! 

دریا مثه ادمای دیگه ! 

کاش هر کی این پست رو خوند نمیخوند . نمیخوام حال کسی رو بد کنم و بگیرم . 

حرف دیگه ای نیست 

صرفا جهت تخلیه بود :-)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۳۸
** دریا **
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ب.ظ

بهم حق بدین شووووووکه بشم

احساس بد، خوب، خوشحالی، شوووووک زیاد دارم خیلی زیاد 

ظاهرا این انتخابات بخت خیلیا رو باز کرده ! 

اون از نرگس محمدی اون هم از دوستم (همکلاسیم) ! همین الان خبر جشن نامزدیشو شنیدم که دیشب بود الان منو ببینید شوووووک و یه علامت سوال گنده میبینید !!!!

هم براش خوشحالم هم وااااااقعا تو شوکم که کییییی؟ چه زمانی ؟ چه کسی؟

هییییچ اثری از نامزدی و همسر و اینا نداشت و حرفی هم راجع بهش نمی زد هیچی هیچی درسته نباید همه چی رو چار و تو بوق و کرنا کرد ولی یه نشون که باید میداشت که ! 

حتی دوستی هم معلوم نبود !! 

بگذریم براش خیلی خوشحالم  به علاوه ی اینکه هنوزم شوکم خب یکهو یه پست تو اینستا ببینی که فلانی تبریک جشنشو میده و عکسشو ضمیمه ی پست میکنه حق بدین شوکه بشم تازه جزو همکلاسی های صمیمی هم بود !! 

انشالله که خوشبخت بشن به قول معروف ما که بخیل نیستیم :-D ولی شما لطفا اینکار رو نکنین دوستان من  یه اطلاع کوچیک هم بدین به فکر قلب ملت باشین :-D :-) 

تا درودی دیگر بدرود 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۸
** دریا **
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱ ق.ظ

رای بدین لطفا

لطفا لطفا لطفا از همه ی کسانی که میتونن رای بدن خواهش میکنم رای بدن 

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود 

رای تک تکتون تو آینده ی ما موثره. خواهشا نگین فلانی رای میاره ما رای ندیم و از این حرفا نزارین برگردیم به اون هست سال خفقان و لعنتی 

#تا-1400-با-روحانی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۱
** دریا **
چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۵۷ ب.ظ

روز رهایی =-))

تموم شد مدرسههههههععهههععهههههههههه هورااااااااا کلاها رو بندازیم هواااااا 

چقدر زود گذشت خدایی خیلی زود رفت 

سال بعد که مثل فرفره میگن زود میره بعدش هم که دیگههههه تهران و انشاللههههههههههههه 

پ.ن : خونمون کم کم داره پر از کاکتوس میشه به هر سو بنگرم کاکتوس ته بینوم :-D


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۵۷
** دریا **
سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ب.ظ

اردی " بهشت"

🌷اردیبهشت را نگه دار🌷


سیصد و شصت و پنج روزت را ضربدر چهار کن،  ببین چند روز می شود; یک روزش را کم کن; بیست و نهم اش را.

همین یک روز را وقت داری که کاری کنی.

اگر قهر کنی،  اگر لج کنی، اگر بی تفاوت بنشینی، اگر انگشت اشاره ات را جوهری نکنی... روز دیگری نیست تا جبرانش کنی.

بیست و نهم ات می گذرد،  اردیبهشت ات تمام می شود.

چهار اردیبهشت دیگر که بگذرد ما چهل سال پیر شده ایم ،چهل قرن.ما از پس هر قهر کردن ،  قرن ها  گریسته ایم.

آخرین دقایق این اردیبهشت را قدربدان،  نگذار که همه فصل هایمان بر باد رود.

اردیبهشت ات را نگه دار

بیست و نهم اش را🌷


عرفان نظرآهاری


بیاین این آخرین روزای اردی " بهشت " را زندگی کنیم باور کنید این بهشت تکرار شدنی نیست میرود از دست زود.:-))))


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۵
** دریا **
يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ب.ظ

در باب احوالات این روزها

آقا الوعده وفا بالاخره درش آوردم بالانس سر رو ( سه پایه) چهار ثانیه تونستم بمونم روش و فهمیدم تا حالا چرا نمی شد چون پاهام جفت نبود وقتی میخواستم ببرم بالا واااای یعنی آنقدر که ذوق کردم وقتی تونستم سه چهار تا بعد اون رفتم خیییلیییی حال کردم 

شیرههههه =-))) 

دیدین گفتم بالاخره درش میارم؟؟؟ دیدین؟؟؟

:-D.

روز آفتابی و خوبیه سر صبح پاشدم یعنی هشت و نیم و شروع کردم به تمرین خلاصه که پاهام باید درست بشه که ! ( چون ماهیچه های پام سفت شده ب ود و گرفته بود به زور راه میرفتم و نمی تونستم هیچ کاری کنم ) 

کلی تمرینات هوازی و بدنسازی کار کردم ، رو مچ و بازو هم کار کردم که نتیجش شد همونی که اول گفتم

پ.ن: صخره اون فریز که تو گوشیت بود عکس اون دختره. که یه دستش روی میدل و یه دستش دیگه بالای سرش هست و پا رو پا بود اسمش بیبی فریز بود ایا؟؟؟؟؟ :-D

 .

چقدر خوبه که دریا خلوت باشه تو هم با س بری در حالی که هوا تاریک شده و تا میتونین خل بازی در بیارین :-) 

اهنگ دیونه ی چاوشی پلی کنی و در حالی داره بارون میاد و دریا خیلی جلو اومده اون تیکه ای که میگه " ذیییییییونهههههههه" رو باهم بلند بلند داد بزنین و زیر بارون دیونه بشی حتی درد پاهات یادت بره. 

چقدر خوب بود که خلوت بود ! و خودم رو تخلیه کردم و رها ، آزاد از هر بندی البته وقتی پری فهمید این وقت شب رفتیم دریا یه کم عصبانی شد و من قول دادم که اوکی حق با توئه و دیگه نمیرم و واقعا هم درست میگفت من هم واقعا دیگه تکرار نمیکنم :-D 

امروز هم خیلی روز خوبیه ، آفتابی و عالی :-)))) 


* حالا جدای از همه احوال باید بگم آخرین مناظره عالی بود و با رو کردن آخرین برگ برنده توسط روحانی این مناظره رو بردیم و من هنوز هم امیدوارم سال 88 تکرار نشه و دست تو رای مردم که با درصد بالا روحانی هست نبرن خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه آمین :-)))


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۰۲
** دریا **
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۲۳ ب.ظ

من آخر این بالانس لعنتی رو در میارم ببینید کی گفتم :-D

ساعت هفت بعد از ظهره و من اصلا خوابم نمیاد یه ربعی میشه که تلگرام و اینستامو بالا پایین میکنم بلکه یه چیز به درد بخور پیدا کنم 

بیو ی اینستامو دستکاری میکنم ، پست علی قاضی نظام رو می خونم ، چت بچه ها رو میبینم ، پروفایلارو چک میکنم اما همه ی اینا حوصلمو بیشتر سر میبره 

نا قبل این رو تخت دراز کشیده بودم و تو افکار خودم غوطه ور بودم به باشگاه فکر میکردم به اینکه من بالاخره باید این بالانس لعنتی رو در بیارم امروز سر همین بالانس نزدیک بود بلا ملا سرم بیاد وقتی داشتم میومدم پایین و مربی پاهامو ول کرد یه لحظه فقط گردنم شل شد البته مربیم سریع یه حرکت کششی بهم داد و گفت برو خونه دوس اب گرم بگیر و ماساژ بده این کار رو کردم و خوب شدم واقعا ! 

داشتم کلا به همه ی لحظه های اون یک ساعت امروز فکر میکردم و تو ذهنم مرور میکردم همه چیز رو 

اینکه چقدررررر دلم میخواد هر سه جلسه در هفته رو برم باشگاه به اینکه چقدر دلم میخواد تو همایش باشم و اینکه به یاسی گفتم همه ی کسایی که هیپ پاپ کار میکنن همینن:-D( البته این جریان داره ) و کلا موضوعاتش حول همین محورا می چرخید 

راستی دلم یه سفر میخواد یه سفر دو هفته ای به یه جای دوووور و کلی خوش گذرونی روحم داره خسته و فرسوده میشه و جسمم هم. 

نمیخوام ناامیدی بدم ولی واقعیته میدونم حل میشه و وقتی شنبه بیاد کارم شروع میشه پس باید محکم باشم چون یک ماه سخت رو پیش رو دارم و باید با همه ی توان پیش برم از اینجا به بعد زندگی داره یه نموره جدی تر میشه و منم با همه ی وجود به استقبال این ورژن جدید زندگیم میرم.

روی مبل تک نفره کنار بخاری نشستم . انگشتام رو کیبورد اینور و اونور میره .

چشم سمت چپم یه ذره درد میکنه و اصلا حوصله ی درس خوندن برای آزمون فردا رو ندارم. 

میدونین؟ برا هفته ی بعدم برنامه چیدم دوشنبه و چهارشنبه و شاااایدم شنبه رو تمرین کنم کار کنم تا بتونم اون بالانس لعنتی رو در بیارم باید بدنسازی هم کار کنم :-D یاد پستای صخره افتادم وقتی از تمریناش می نوشت :-D

زهرا برام تو فلش فیلمای توپ ریخت میریم که ببینیم حالا تا شب هر چه پیش آید خوش آید دیگه :-)



خب اینم گزارش کار امروز تا درودی دیگر بدرود :-) 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۲۳
** دریا **
شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۱۸ ب.ظ

یه روز مفید و خووووب

بذارین برایتان از دیروز تعریف کنم . 

از آزمون که برگشتم لپ تاب را باز کردم تا یه فیلم ببینم گشتم گشتم گشتم تا رسیدم به فیلمای استپ آپ اوووف منم که در برابر این فیلما کم ظرفیتتتتتت

یکی از قسمت هاشو نگاه کردم که این دو ساعت از روزم را پر کرد 

برنامه داشتم که اول بروم عیادت دوستم که مریض شده بود و بعد برم دریا B-)

وقتی رفتم دریا انگار مدتها بود نرفته بودم نمیدانم چه دارد که آنقدر جذب میکند آدم را 

اول روی شن نشستم و بعد نیم ساعت پاشدم و رفتم موج بازی آره موج بازی!!

( یعنی راه رفتن کنار موج ها به طوری که کفشت خیس نشه خودم اسمشو گذاشتم B-)  )

منتظر شدم صخره ها یکم خلوت شوند 

خلوت تر که شدند رفتم و بالای بالا یه جای خوب پیدا کردم و نشستم و هندزفری در گوش .

بعد دقایقی دیدم زن و شوهری که اهل اینجا نبودند و تصادفا دمپایی به پا داشتند آن زن با کلی مشقت و وای وای و ترسان لرزان روی دو تا صخره جلویی من نشستند 

وای وای خدا !! صخره خوب میداند من یاد چه افتادم :-D

یک بار که با هم رفته بودیم در گسلمان ( که الان خرابش کردند ) دو موجود آمدند همین طور جلوترمان منتها یکی خیلی حجیم و یکی بالعکس و متاسفانه منظره ی ما را آنچنان به هم ریختند که من دیروز وقتی آن دو را دیدم دلم میخواست زمین گاز بزنم از خنده :-D :-D  ولی خیلی سعی کردم جلویم را بگیرم خیلی 

بعد از آن وقتی داشتم موج ها را تماشا میکردم یکهو دیدم وقتی موج ها لب ساحل میآیند و میروند خیل عظیمی از تکه های ریز کوچولو هم میآیند و میروند دیدم همه شان همان بچه ماهی هایی هستند که من و او وقتی روی صخره نشسته بودیم و پاهایمان در اب بود کف پاهایمان را قلقلک می‌دادند و او از دیدنشان ذووووووق زده میشد 

وقتی ان زوج داشتند میرفتند هم با کلی ترس و لرز دوباره . 

یاد مهارتمان در بالا رفتن از صخره ها و البته البته یاد روزی که سه الی چهار بار موقع پایین آمدن از صخره ها لیز خورد و شلوارش همممممه سبز و خزه ای شده بود و ما سرخوش از آن همه نگاه متعجب آنقدر می خندیدیم که اشکمان درآمده بود تازه با روی تمام رفتم ازش در حالی که چتر خردلی اش را دستش گرفته بود عکس هم گرفتم B-) :-D

ساعت 18:20 دقیقه شده بود که من تازه یادم افتاد ص نمایش دارد سریع بلند شدم و رفتم سالن تئاتر که فاصله ی چندانی هم نداشت از دریا 

وای خدا باید بگویم محشششر همه خیره ی پیانو زدنش و رسا حرف زدنش شده بودیم خیلی خیلی خیلی عالی بود بگذارید کمی از دیالوگش که من عااااشقش شدم را برایتان بگویم ::

( ص داره کل ماجرا رو به صورت تک نفره تعریف میکنه خودشم. در نقش میترا هستش که با یه اژدها هم خونه شده البته شخصیت های نمایشنامه همه نمادین هستن تو اینجا اژدها دستگیر شده )

بازپرس میگه : چی شد که اژدها شدی؟

اژدها : من از اول اژدها بودم قربان "این آدما هستن که انتخاب میکنن چه حیوونی باشن "مطمئن باشین اگه حق انتخاب داشتم هیچوقت اژدها رو انتخاب نمی کردم 

بازپرس: پیمودم حیوون رو انتخاب میکردی ؟

اژدها : کوسه !......

اون جملش منو کشت یعنی ..."این آدما هستن که انتخاب میکنن چه حیوونی باشن "

تا نه و ربع نمایش ادامه داشت وقتی داشتم برمی گشتم احساس خیلی خوبی داشتم حس اینکه از روزم مفید استفاده کردم و هدرش ندادم :-)))) 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۱۸
** دریا **
سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ب.ظ

آخرین اردوی سال B-)

آخرین اردوی سال بود . دیگر تکرار نمیشد همچنین دیگر نمیتوانست تکرار شود خیلی خوش گذشت خیلی . 

آخرین دیوانگی هایمان بود در آن مینی بوس کوچک که اولش فکر نمی کردیم حتی پتانسیل سی دی را داشته باشد چه رسد به فلش در آن راه کوتاه آنقدر زدیم و رقصیدیم که نگو .

دلم برای دریا لک زده بود خیلی دلم میخواست برم ولی وقت نمی شد 

یک دل سیییییر در آن هوای بهاری و مه دار با دریا در قسمتی که هیچ کس نبود و خلوت بود خلوت کردم 

میگویند حرف ها را به آب بگویید میبرد با خودش نمیدانم پیش که اما هر که هست حرف هایم را دادم که ببرند موج هایش . 

در شعر ها باد نماد نامه رسان و پیغام بر است اما نامه رسان من دریاست . موج هایش . بویش ...

در کل روز خوبی بود :-)

دریا


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۴۸
** دریا **