سقف من آرامش است

بگذار که چشم ها ببندد / کمتر به من این جهان بخندد
مشخصات بلاگ

گاهی اوقات نیاز نیست حتما سقف بالای سرمان از آهن و سیمان و گچ باشد
تا بگوییم " سقفی بالای سرمان است" میتواند این سقف آسمان سیاه و سفیدمان باشد
که شب ها با نور ماه و قندیل های آسمان و روزها با خورشید روشن شود
گاهی هم این سقف میتواند " آرامش " باشد
سقف من آرامش است :-)

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۲ ب.ظ

این تابستان جوری دیگر شروع میشود ;-)

صبح بعد از خداحافظی از همگان سوار تاکسی شدیم که بریم به سمت تهرون .

به اندازه ی اندی وقتی داشت اهنگ " دارم می رم به تهرون " رو.میخوند خوشحال بودیم سه تامون. بعد از کلی خستگی شیرین رسیدیم تهران و یه ساندویچ کثیف چسکی خریدیم 😀😂😑😑 و صرفا جهت رفع گرسنگی خوردیم . با اسنپ عزیز که خدا واقعا رحمت کند باعث و بانیش را رفتیم  تا فرودگاه امام. گیت های مختلف رو رد کردیم و رو یه سری صندلی راحتی های بسیار جذاب ام دادیم و منتظر موندیم تا زمان پرواز برسه. 

سارا ترس از هواپیما داشت. و برای چیز جدید و جذابی بود خداروشکر هواپیمای خوبی بود و خیلی آروم هم سعود کرد و هم فرود اومد . حس رو هوا بودن حس بس بسیار باحال و قشنگیه که آسمونی آبی و ابرایی که دوس داری لمسشون کنی رو ببینی ، تو پرواز جا داره بگم مهمانداران بسیار جذاب و اتو کشیده ای بودن جا برادری 😂😍 ضمن اینکه تو ردیف کناریم یه پسر بچه ی بسسیار شیرین و جذاب بود که عاشق من و خنده هام شده و هی منو نگاه میکرد و با اون چهره و خنده ی جذابش وقتی من بش می خندیدم صورتشو فرو میبرد تو لباس باباش و دوباره هی همو نگاه میکردیم و اینجوری می خندیدیم خلاصه سرگرمیم شده بود تا می دیدم داره گریش حتی در میاد می خندیدم بش بعد خیلی سریع از حالت گریه دوباره غش غش میخندید و سرشو برمیگردوند تو لباس باباش یه عشقی بود که دومی نداشت اصن اسمشم رامان بود فک کنم 😍😍. به استانبول که رسیدیم از پنجره هواپیما یه منظره ی عااالی دیدیم و عشق کردیم با اون حجم از زیبایی و چراغونی 😍😍 

به گیت های پرواز بعدی باید تا بسته نشدن به موقع می رسیدیم و فرودگاه استانبول رو جدیدا ساختن و به شددددت بزرگه حتی از شهر منم بزرگ تره انگار دو برابرشه از بس بزرگه ، باید کلی میدویدیم و نا پیدا کنیم گیت مخصوص ازمیر رو کللی دویدیم و گشتیم. با کلی پرس و جو پیدا کردیم گیت مورد نظر رو و بلیط ها رو گرفتیم و رفتیم سراغ آخرین گیت که هنوز باز نشده بود .

ما دومین نفرات بودیم و نزدیک به یک ساعت منتظر موندیم با احتساب اینکه پرواز ده دقیقه تاخیر خورده بود.  منو سارا و لطیف باهامون خیلی خسته شده بود و توان وایسادن نداشتیم همونجا رو همون زمین جلو گیت نشستیم 😂(دقیقا مثل وقتی که منو ساجی تو مترو رو زمین نشسته بودیم 😂) مثل سه تا فلک زده نشسته بودیم و اون روی اسکلیمون که به ترک دیوار هم میخنده گل کرده بود و به زمین و زمان غش غش می خندیدیم ، من که به قول سارا اب روغن زده بودم و رد داده بودم و پگاسوس (اسم هواپیمامون) رو سگاتور می گفتم و هی یادم میرفت که اب میخوام به ترکی چی میشد 😂😂 و هی میپرسبدم و غش غش می خندیدم جا داره بگم از خنده اشکام داشت درمیومد و اینکه ترکا ادمای ماستی هستن و از اون همه خنده هامون کوچک ترین لبخندی نزدن😑😑 و خیره خبر فقط نگا میکردن و یه "ما هیچ ما نگاه " خاصی تو چشماشون داشتن 😑😑😂😂😂😂

بالاخره رفتیم سرجاهامون تو دومین پرواز نشستیم . شهاب میگفت این هواپیما به صورت عمودی یهو اوج میگیره و همون طور یهو فرود میاد و واقعا هم همین بود خلبان حوصله ترمز گرفتن نداشت اصلا و یه راه یک ساعت و ده دقیقه رو نیم ساعته رسیدیم 😑😑😂😂 

قیافه ی سارا دییییدنی بود موقع صعود و فرود اصن باید ازش فیلم میگرفتم از ترس چشاش درشت شده بود اصن خنده دااار منو لطیف که به جای ترس داشتیم پااره میشدیم از قیافه ی سارا 😂 

وقتی رسیدیم آرامش به معنی واقعی کلمه رو درک کردم یه فرودگاه ارووم یه ادمای ملو و جایی که واقعا آدم دغدغه و دل مشغولی نداره و نمیخواد برگرده حتی .


رسیدیم خونه و اولین چیزی که باهاش مواجه شدیم بوی گوشت های مونده تو یخچال بود که بوی انسان مرده رو میداد و غیر قابل تحمل بود کاملا 😑 ( چون در نبود لطیف اینا فک کنم اینجا سیل اومد و پریز کلا پرید و تو یخچال هرر چی گوشت بود همه موند و یه صحنه ی بدی بود اونم با اوون همه خستگیمون😑)

تا همین امروز درگیر تمییز کردن یخچال و ازبین بردن بوش بودیم با هررر نوع مواد شوینده و خوش بو کننده 😑

امروز با لطیف سه تایی رفتیم اطراف خونه رو دیدیم و کلی کیف کردیم از چیزای جدید و خوب 

جای یه سری ادمای محدود و عزیز زندگیم خییلی خالیه ❤❤💛💛

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۱
** دریا **

نظرات  (۱)

۱۲ تیر ۹۸ ، ۰۷:۲۹ ایتس یور جاااااست سوییتی
برو بابا خره جای هیچکس رو خالی نکن:/ من الان سر صبه حرفم نمیاد واقعا:/ 
فقط اینکه خیلی ملموس نوشته بودی و کلی کیف کردم از خوندنش
پاسخ:
:))))
چه خوبه سر صبح پا میشی اینجا رو می خونی 
B-)
💛💛
اسم کامنتت😍❤

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی